راه که میروی
عقب می مانم نه برای اینکه نخواهم باتو همقدم باشم
میخواهم پا جای پایت بگذارم و مواظبت باشم
میخواهم رد پایت را هیچ خیابانی درآغوش نکشد
تو فقط مال منی
مال من...
تو چنان زیبا شده ای میان شعرهایم
که گمان نکنم خودت هم بدانی
این که داری می خوانیش
خود تویی...
کنارت که هستـــــــــــــــــــــم
عمیـــــــق تر نـــــــــفس میکشم
هوای با هم بودنمان را می بــــــــلعم
و مبــــــتلا تر میشم
کنارم بمان اگر میـخواهی زنده بمانم.
عشق یعنی مستی و دیوانگی
عشق یعنی با جهان بیگانگی
عشق یعنی شب نخفتن تا سحر
عشق یعنی سجده با چشمان تر
عشق یعنی سر به دار آویختن
عشق یعنی اشک حسرت ریختن
عشق یعنی درجهان رسوا شدن
عشق یعنی سُست و بی پروا شدن
عشق یعنی سوختن با ساختن
عشق یعنی زندگی را باختن
ایـــن لحظه هــا
تنــــم یــه آغــوش گرم می خواهــــد با طـــعم عشــق نه هوس……. ..
… ایــن لحظـــه هــا
لبــانم رطوبــت لبــهایی را می خواهـــد با طعم محبت نه شهوت…
… این لحظــه ها
گیسوانـــم نوازش دستی را می خواهــد با طعم ناز نه نیـــاز…
این لحظـــه ها
تنی می خواهم که روحــــم را ارضـــا کند نه جســـمم را