نگران تاول دستانت بودم
وقتی به من تبر میزدی
.
.
.
چه شاعرانه است فریادشان زیر پاهایمان
برگ هایی که روزی برای آرامش،به سکوتشان پناه میبردیم
.
.
.
به من نگو گلم
من از سرنوشت گلبرگ های لای دفترت میترسم
.
.
.
.
فرشته ای که برای نجاتم به زمین آمده بود
رسالتش را به نگاهی دیگر فروخت!
کسی که میخواست مرا مثل خودش آسمانی کند
حالا با کسی دیگر در این نزدیکی ها زندگی میکند
من از او دلگیر نیستم. زمین است و هوسهایش
فقط کمی برایش نگرانم
او بالهایش را..و آسمان را فراموش کرده
.
.
اشتباه تو تنها به دام انداختن کبوتر نبود
تو گندم را بی اعتبار کردی
.
.
.
سخت است گلدان باشی
برای گلی که مصنوعی ست
.
.
.
نا امیدانه تیغ را رها می کنم
خودکشی برای زنده هاست
.
.
.
بیش از این انتظار کشیدنم بیهوده است
تو نمی آیی !
این را از عرق شرم پنجره فهمیدم
.
.
.
باز هم مثل همیشه که تنها میشوم
دیوار اتاق پناهم میدهد
بی پناه که باشی قدر دیوار را میدانی !
.
.
.
در کنار ساحل دریای غم
قایقی میسازم از دلواپسی
بر دو سوی پرچمش خواهم نوشت
یک مسافر از دیار بی کسی !!
.
.
.
از ” تـــو ” دلـگیـــر نیستــم . . .
از دلـــم دلـگیـــرم !
کــــه نبــــودنـتــــو نمیتونم صبــــورانــــه تحمـــــل کـنــــم . . .
.
.
.
عــــادت نـــدارم درد دلـــــم را
به هـمه کــــس بگویـــم
پس خاکـــــش میکنم زیــر چهـــــره ی خنــــدانم…! ! !
تا همـــــه فکـــــر کننــــد . . .
نه دردی دارم و نه قلبــــــــــــــی