امشب همه ی خانه را سیاه پوش کرده ام
فقط عکس تو هست
یک کیک تلخ
نونزده تا شمع
و من بی روح...
ب چی خیره شده ای؟؟!!
نفسی نمانده!!
تو فوت کن...
برای آرزوهای بر باد رفته یمان فوت کن!
برای قلبهای دور افتاده یمان فوت کن!
برای دستهای تنهایمان...
برای حرفهای در گلو خفه شده
وبرای دل شکسته ی یک مرد...
ب چی زل زده ای؟؟!!
فوت کن...
فوت کن تاشاید از خاطرم خاموش شدی...
راستی...
یادم رفت!
سیگارم هست...
همان چیزی ک همدرد این مرد شد بعد از تو...
اما تسکین دردهایش نه!
اما...
اما این را اگر برای همیشه می مانی فوت کن.
بخاطر مرگ تولدم فوت کن...