نامت را بر باد نوشتم
- يكشنبه, ۱۰ آبان ۱۳۹۴، ۰۹:۴۷ ب.ظ
::
شاید دیگر نباشم
چه بودنی؟؟
وقتی شب کنار خودت میخوابی
صبح در کنار او بیدار میشوی
::
.
.
.
::
لمسَــت کردم
ای کاش هیچگاه تن به خواسته ات نمیدادم
همیشه فکر میکردم تا یکی شدن تنها یه قدم فاصله داریم
اگر میدانستم روزی لمس تنت اینگونه فاصله می اندازد
بین من و تو بین این همه احساس
هرگز تن به هوسی نمیدادم که می پنداشتم
انتهای ِ عشق است
::
.
.
.
::
عجیب درگیر اقلیم چشمانم شده ام
تا دلم هوای بودنت را میکند
باران میگیرد.
::
.
.
.
::
چیز دیگری نمی خواهم،
شاید فقط سهمم را!
از آغوش تو
که روزها به جنونم می کشد
شبها شاعر…!!
::
.
.
.
::
نامت را بر باد نوشته بودم
تا فراموشم شود
اما ندانستم
گردبادی از
نامت… یادت…
مرا به کام خود کشیده است
- ۹۴/۰۸/۱۰