اسمان ببار
- شنبه, ۲۲ اسفند ۱۳۹۴، ۰۲:۱۸ ق.ظ
آسمان، گریه کن امشب شب باریدن توست
شب درماندگی من، شب نالیدن توست
هر چه آمد به سرم،حاصل تقدیر تو بود
این گناهی که به نامم زده ای گردن توست
گریه کن، جور مرا نیز تو باید بکشی
دل من منتظر لحظه ی لرزیدن توست
گریه کن، تا به هوای تو کمی گریه کنم
باز هم قصّه همان "دست من و دامن تو" ست
گریه کن، چشمه ی اشکم شده مانند کویر
آخرین دلخوشیم اشک بسی روشن توست
تو اگر گریه کنی قلب من آرام شود
روح سر گشته ام انگار درون تَن توست
این همه گریه ی من کار به جایی نرساند
آسمان، گریه کن امشب شب باریدن توست
- ۹۴/۱۲/۲۲
با خط خطی هایت همسو نبود. یا من اشتباه میکنم.