هنوز درگیر این سوالم چرا ؟؟
من بد قصه نبودم پس چرا رفت ؟؟
چون بی گدار دوستش داشتم !!؟
بی اینکه به عاقبتم بیاندیشم !
بی اینکه فکر کنم !؟ولی ..
تو میروی ومن...
اینجا روی زمین نشسته ام
که مبادا غصه بخوری من آرامم
برو بخدا سپردمت !
امانت بودی در دستانم
ومن شاید خیانت کردم در امانت...
چون من عاشقت شدم
وامروز..
کسی میان گلویم میگوید :تو باختی این اشتباه را ..!
به گورستان گذر کردم زمانی/شنیدم ناله ی یک نوجوانی
به زیر قبر مینالید و میگفت /رفیقان قدر یکدیگر بدانید
پا به پایم” که نیامدی
“دست در دستم” که نگذاشتی
“سر به سرم” هم نگذار،
که قولش را به بیابان دادم….
از دورتورا دوست دارم
بی هیچ عطری،
آغوشی ،
لمسیو یا حتی...
بوسه ای ..
::
شاید دیگر نباشم
چه بودنی؟؟
وقتی شب کنار خودت میخوابی
صبح در کنار او بیدار میشوی
::
.
.
.
::
لمسَــت کردم
ای کاش هیچگاه تن به خواسته ات نمیدادم
همیشه فکر میکردم تا یکی شدن تنها یه قدم فاصله داریم
اگر میدانستم روزی لمس تنت اینگونه فاصله می اندازد
بین من و تو بین این همه احساس
هرگز تن به هوسی نمیدادم که می پنداشتم
انتهای ِ عشق است
::
.
.
.
::
عجیب درگیر اقلیم چشمانم شده ام
تا دلم هوای بودنت را میکند
باران میگیرد.
::
.
.
.
::
چیز دیگری نمی خواهم،
شاید فقط سهمم را!
از آغوش تو
که روزها به جنونم می کشد
شبها شاعر…!!
::
.
.
.
::
نامت را بر باد نوشته بودم
تا فراموشم شود
اما ندانستم
گردبادی از
نامت… یادت…
مرا به کام خود کشیده است